فیروزه ی جان

آسمان نیلگون فیروزه‌ای از کان توست

فیروزه ی جان

آسمان نیلگون فیروزه‌ای از کان توست

بایگانی
آخرین مطالب
چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۳۶ ب.ظ

مولانای جان

از زمانی که بخش شعر سلول های مغزیم فعال شدند، مولانا شاه نشین ذهن من بوده است،
عشقش آمیخته به عرفان نبوده است همچون حافظ، اما آتشش روح را می سوزاند.
در شش ماه گذشته زندگی مولانا و شمس را زیر و رو کردم و به شیوه ی عرفان شان علاقه مند شدم،
رفتم خواندم از شیوه ی سلوکشان و پندار اولیه ام این شد کِ این صوفی گری را از علی (ع) الگو برداری کرده اند،
بِ دنبال گزاره ای بر تائید اندیشه ام در سخنان بزرگان در باب مولانا جستجویی کردم و دیدم تعداد اندکی با من موافق اند اما از این حیث کِ علی (ع) عارف بود است اما نَ بِ شیوه ی صوفیانِ گمراهِ امروزی،
در ارتباط علی (ع) با مولوی هم ردی نیافتم،
به مطالعه ی مثنویِ مولانا نشستم و زیر و رو کردن اشعار عرفانی اش،
آنچنان کِ اثر از خلیفه عُمر و تجلیل وی بود، اثر از علی (ع) پرستی نبود،
اما در کمال و جمال علی (ع) هم سروده هایی با ابهت در دفاتر شعر مولانا وجود داشتند،
گویی کِ علی (ع) برای مولوی در ظاهر همان خلیفه ی چهارم بوده است و حکم امامت و ولایت بر وی نداشته است .
در مورد مذهب شعرا نمیتوان با قطعیت سخن گفت، از طرفی هم به قول ... عرفان شعرایی همچون مولوی و سعدی و حافظ جوری پیشرفت کرده است و به درک ذات خدایی رسیده است کِ شیعه و سنی در چهارچوب شان نمی گنجد .

گذشت از اینها و همچنان در مغزم دوست داشتم سلطنت معنویِ مولوی را هر طور کِ هست بپذیرم اما هی نمی شد؛
از گیج و واویج بودن های خود شخص مولوی در مورد مسائلی چون جبر و اختیار گرفته تا داستان های جهل آمیزش کِ بِ پیامبران و انبیا الهی نسبت می داد.

از آن سو هم صفات نابی کِ در درک الهی اش بِ کار می برد را جهان ندید می گرفت انگار.

من همچنان بر عهد خودم با مولانا بر سر پذیرش بی بدیل بودن عواطف ربوبی اش باقی مانده بودم کِ جمله ای از عزیزتر از جانِ این روز هایم دهانِ منکرین مطلق را دوخت...
این کِ عزیز جانم کیست،
چگونه است در زندگی من،
و اینکه چطور اندیشه های بسیاری در گذشته و امروز و احتمالن تا آینده ای دور در مقابل سوادِ جلوتر از زمانِ او هنوز هم به زانو در می آیند را در فرداهایی نزدیک بِ خوانش محترمتان خواهم رساند.

جدای از تمامی حرف و حدیث ها و تناقض ها، مولانا هنوز به شدت جان است،

اینکه عده ای از کوته فکری خودشان از مسیر ربوبی مولانا به تباهی رسیده اند، خطی بر زلالیِ شیوه ی خدا شناسی اش نمی اندازد، نَ این کِ مولوی خدا باشد و نَ اینکه بی اشکال باشد و نَ اینکه حتی بتواند در مقام و منزلت خاصی قرار بگیرد، جدای از شیوه اش، بیانش بی نظیر و پاک است و لذت بندگی را بِ همراه دارد،

حتی بیانش در دیوان شمس هم در عشق بی نظیر است؛ در مورد شمسِ منُ خدایِ منِ مولانا هم بعد از تکمیل مطالعات مفصل می نویسم.

 

اولین کلام را با مولوی نوشته ام؛ نَ اینکه مورد پرستش واقع اش داشته باشم، مولای رومی مقدمه ای شده است برای پرورش اندیشه ام.

کاش اما یاد بگیریم روزی؛ جمله ها هستند کِ مهم اند و سزاوار اندیشه اند، نَ گوینده ی جملات !

 

...

 

ای کِ گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه                             ما کجائیم در این بحر تفکر، تو کجائی ؟

                                                                                                                                         "سعدی"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۸ ، ۲۳:۳۶
زهرا فلسفی